جــرون نــامــه

یادداشت‌های تریسترام شندی از بندرعباس

جــرون نــامــه

یادداشت‌های تریسترام شندی از بندرعباس

فرهنگ ضد فرهنگی

دریانیوز :مدیر کل میراث فرهنگی ، گردشگری و صنایع دستی استان هرمزگان گفت: بزرگترین موزه مردم شناسی خلیج فارس همزمان با فرا رسیدن دهه مبارکه فجر در بندرعباس افتتاح می شود.   
...
   وی خاطر نشان کرد:27 درصد هتل و واحدهای اقامتی کشور در استان هرمزگان است ....

یکم : همیشه به این فکر می کردم این مدیران عزیز و گرانقدر و گرانسنگ که بر ما ملت شریف، نجیب (احتمالً شباهت‌هایی با سایر موجودات نجیب دیگه داشتیم و گرنه این همه صفت)، دوست داشتنی حکومت می کنند بر  اساس کدامین مستندات اینگونه از اولین‌ها و بزرگترین‌ها و تَرین‌ها و ... دم می زنن و افتخار هم می‌کنند به اینجور کارها.بین بزرگترین موزه مردم شناسی خلیج‌فارس و موزه مردم‌شناسی خلیج فارس چه تفاوتی هست؟ چرا در کلان‌شهری مثل تهران وقتی شهرداری کاری رو انجام میده و با اطمینان کاریه که توی ایران نمونه نداره اما همچین حرفا و اولین ها و بزرگترین ها گفته نمیشه. مگر در تهران موزه سینما از بهترین موزه‌های سینما در دنیاست وقتی افتتاح میشه وقتی برنامه ای رو برگزار میکنن نمیگن بزرگترین موزه سینما، نمیگن فلان‌ترین یا بهمان‌ترین موزه. اخه کسی نیست به این جناب که به نظر من یکی از احمق‌ترین مدیرانی هست که تاحالا اومده و بر سازمان میراث فرهنگی مدیریت میکنه حالی کنه اهمیت و ارزش یک کار به این ترین‌ها نیست وگرنه موزه لوور روی هرچی موزه توی دنیا هست رو کم کرده و اگه قرار بود بخواد با این کلمات موزه خودشون رو معرفی کنن ما باید از خجالت می‌مردیم!

دیّم : وی خاطر نشان کرد:27 درصد هتل و واحدهای اقامتی کشور در استان هرمزگان است

فقط جهت اطلاع باید بگم ۲۷درصد یعنی ۲ درصد بیشتر از یک چهارم هتل و مراکز اقامتی کشور. فکر نمی کنم نیاز به توضیح بیشتری باشه.

سیّم: برای من علاقمند به این آب و خاک، به این فرهنگ، به این شرجی، به بوی دریا، که هروقت از کنار مرحوم معبد هندوها که چندین ساله توسط سازمان میراث ضدفرهنگی هرمزگان در حال شخم زدنه، وقتی نابودی قله پرتغالیهای قشم رو می بینم، وقتی سکوت این آقایون رو در برابر این غارت می‌بینم، وقتی می‌شنوم میراث ضدفرهنگی هرمزگان در پاسخ به اینکه برای جلوگیری از این غارت چه کرده و میخواد چیکار کنه از ساخت دستشوی در مراکز گردشگری حرف میزنه تحملش خیلی سخته که همچین احمق‌هایی دارند بر ما حکمرانی ‌می‌کنند و هویت فرهنگی و تاریخی ما دستشونه.

چهارم: فکر می‌کنم یکی از مشخصه‌های بارز مدیران کوچک استفاده  و دلبستگی به همین عناوینه، مدیرانی که در این دولت کریمه زیاد اومدن سرکار، در هرمزگان از بسیارند مدیرانی معلمانی که از آموزش و پرورش راهی اتاق‌های مدیریت سایر ادارات شدن، مدیرانی که تا سال‌ها چوب حماقتشون را می‌خوریم.

می ترسم از روزی که این چاه پر شود

حجم عظیمی از کلمات توی گلوت گیر کنه و نتونی بیرون بریزیشون وحشت دردناکیه!

نه حوصله جمع را دارم و نه تحمل تنهایی

رهایم کنید  موریانه ها

رهایم کنید

این تنها یک سیب نیست

خشمی است که گاز می زندم و می جوم

تنها یک سیب نیست

سردمه

توی همین هوای بیست و چند درجه بالای صفر بندرعباس

دارم از سرما می‌لرزم

ظاهرم را مبین

درونم ویرانه‌ای است

جست و جو

 

خانه را رها کردم

خیابان و

جاده‌‌ها را

به جست و جوی جایی که جایی نیست

 

شما را رها کردم

اما مرا رها نمی‌کند خیال شما

که در خانه‌های خود خواب می‌بینید

که از جاده‌های دراز

بازگشته‌ام

به خانه‌های شما

 

کنار جاده‌ی بنفش کودکی‌ام را دیدم، شهاب مقربین، تهران: آهنگی دیگر، 1382

...

ساعت نزدیکی‌های 5/9 می‌شد و بهترین زمان برای دیدن سریال‌های تلویزیونی ماه رمضونی.

خیابون خلوت بود و غیر از رفتگر نارنجی پوشی که اون سمت جارو می‌زد و ماشینی که از روبرو می اومد توی خیابون مرغ هم پر نمی‌زد چه برسه به آدم!

اینجا توی پیاده‌رو، دختره که شونزده هفده سالش می‌شد، حسابی رنگش پریده بود و هول و نگران، گوشی تلفن رو دست به دست کرد و چرخید تا نگاهی به پشت سرش بندازه، دو نفری که پشت سرش بودن تا مکالمه‌اش تموم بشه حالا شده بودن سه نفر، ترس تو چشاش موج می زد.

پسری که وسط وایساده بود اعصابش خورد بود از اینکه اینقدر باید معطل بمونه، عینکش رو آورد پایین‌تر، نگاهی به سمت چپ انداخت و به مردی که چن متر اون‌ورتر وایساده بود نگاهی انداخت و چشمکی زد.

الو ، الو ...

پس چرا نمی آی؟

چی؟ باشه، من اینجا منتظرتم.

آقا ببخشید ساعت چنده؟

پسری که تیشرت زردی پوشیده بود و بعد از همه از ماجرا خبردار شده بود اومده بود بدونه کار اون دو تای دیگه کی تموم می‌شه که نوبت بهش می‌رسه یا باید جای دیگه‌ای بره پی روزیش.

همه منتظر بودن...